ما هنوز به قهرمانان نیاز داریم زیرا نیازی به یادآوری کشور نداریم. مردم همیشه در آستانه دشواری هستند و در معرض انتخاب های دشواری قرار می گیرند. به همین ترتیب ، تاریخ امتحان انسان و قهرمان او است ، بهانه ای برای چهار فصل فداکاری ، شجاعت و ارتفاعات. برای پشت سر گذاشتن آزمایش ها ، سختی ها و شکست ها به یک قهرمان نیاز دارید. شما به یک قهرمان نیاز دارید تا به یاد داشته باشید که هنوز در حال بالا رفتن از این فلات هستید. این سرزمین ، ما به قهرمانی نیاز داریم که معتقد باشد این سرزمین عقیم نیست. شما به قهرمانی احتیاج دارید که معتقد باشد پایان داستان غرور است نه شرم. ما به یک قهرمان نیاز داریم تا آشتی کند و به طور معجزه آسایی تکه تکه شدن را به وحدت تبدیل کند. شما برای تبدیل شدن دوباره به “ما” به یک قهرمان نیاز دارید.
داستان ورزش های رزمی ده ها پرستار و پزشک شهید و داستان ایثار و فداکاری معلمی که در تخت بیمارستان تدریس می کرد و در بستر بیماری درگذشت ، داستان تلخ و غم انگیز ماه است ، اما قهرمانان این داستان ها ، یک پرستار ، یک دکتر یا یک معلم ، این یک حماسه است. آنها ایستاده اند حماسه ای که نیروی محرک جامعه برای پایان دادن به تاریکی بیماری است. این قهرمانان حماسی نمادی درخشان از مبارزه شدید برای بشریت ، برای دیگران و ما هستند. نه داستان حماسی و نه هیچ داستان واقعی دیگری با مرگ شخصیت اصلی به پایان نمی رسد. مرگ بسیار تهدید کننده زندگی و مهیج است. داستان ما هنرهای رزمی و فداکاری است ، ما را زنده می کند ، به میهن نزدیکتر می شویم و دلسوزتر می شویم.
در سالگرد حماسه و فاجعه ، دی دوباره آمده است. یک سال از پرونده غارت گذشته است. جرم بغداد که قرار بود وحشتناک باشد ، قرار بود یکپارچه شود. مقدر بود که ترس از پاییز و آرامش بهار و تلاطمی ایجاد کند ، و ملت در حال فروپاشی قرار بود با قاطعیت بیشتری با دشمنانش صحبت کنند. این کیمیاگری خون شهدا بود که آتش را به گورستان و خیابانها را به دریا تبدیل کرد. علی رغم کینه و اعتراض ، این نعمت خونین شهدا بود که رنگین کمان ایرانی را به میدان آورد و ایران را از هر جای این کره خاکی بیش از هر زمان دیگری می توان دید.
یک سال از ترور سربازان عالی رتبه و فرمانده ارشد ، یک سال پس از خبر هولناک ترور حاجی کاسم و یک سال از گرمای هوا که هنوز تازه است و ما را می بلعد ، می گذرد. .. ما ایرانی ها که با حماسه زندگی کردیم و هویت خود را از حماسه دزدیدیم ، سلیمانی را مرز آرش و دست خونین او را دست عباس (ع) می دانیم. یک سال از سقوط سربازان می گذرد اما میهن پرستان رفتند. سولئی مانی برای “همه چیز در ایران” بود ، برای “همه چیز در ایران” جنگید و برای “همه چیز در ایران” به شهادت رسید. او یک سرباز میهن ، یک سرباز میهن بود و به افسانه جدیدی از داستان سرزمینی تبدیل شد که سبز پرچم سه رنگ آن با جسمی مایل به قرمز محکم ایستاده بود. سولئی مانی درگذشت اما جان داد. طواف از اهواز تا مشهد ، از تهران تا قم و کرمان انجام شد تا خون پاک خود را “نذر” اتحاد و سعادت ایران در سخت ترین دوران و فرسایشی ترین تحریم ها قرار دهد.
یک سال بعد ، ما دیگر به حماسه و قهرمان آن ، شهید سولئی مانی نیاز داریم. ما هنوز هم باید “ما” باشیم. سولئی مانی فرامرزی بود ، اما یکی از ملی ترین چهره های زمان ما ، چه در داخل کشور و چه در روی زمین ، و البته همیشه یک شخصیت ایرانی بود. سولئی مانی بدون شک یک قهرمان زمینی است و فارغ از تعارف یا بازی کلامی ، حلقه افرادی که او را تحسین می کنند از هر حلقه ای از سیاست ایران گسترده تر است. سولئی مانی یک دارایی ملی از دوره گسترش فواصل و تعمیق شکاف ها است. سولئی مانی یک گنجینه ملی علیه ایران ستیزی در پایگاه ما است. سولئی مانی میراث آینده ایران است و احساس میهن پرستی و ستم همیشه دارای نمادی طلایی است.
تاریخ ما پر از فرصت و پشیمانی برای اتلاف سرمایه است ، اما این بار نباید به دام شوم عادت کنیم و قهرمان را در یک چرخه بی حاصل از رضایت مندی و ناامیدی مدنی متلاشی کنیم. محدود کردن شهید در آن طرف مرز تا مرز بین خانگی و مونسون همان جنایت صبح جنایت بغداد است. چه خیانت بالاتری ، بالاتر از همه گناهان شرم آور ، و چه سرقت آشکاری که علیه ایده آل های خود قیام می کند و به نام او عهد می بندد ، قلعه ای بالاتر که در آن وحدت ایران ، چشمهای نزدیک بینی و کشتارهای تقسیم شده است. چسباندن صورت متحد ایرانی یک خنجر خیانت بر پیکر یک شهید است و فرق خنجر داخلی با موشک خارجی چیست؟
بیایید سرمایه انسانی کشوری به نام وطن را برای همه و ایران بگذاریم. اجازه ندهیم قاتلان سولئی مانی خود را کاهش دهند و برای حمله به رقبای خود توسط افکار عمومی تبعید شوند. اجازه ندهیم برای کاهش “تحریم ها” گناه دیگری از عامل تحریم ها شسته شود. خود را در بسته ترین افکار درون او غرق نکنید. به نام سلی مانی اجازه ندهیم سلی مانی محدود به عقاید و منافع کشور باشد.
ما به تجربه ، تجربه یافتن یک پناهگاه امن برای تخلیه در برابر بحران و چندپارگی نیاز داریم. برای کاهش شدت درگیری و بازگشت منافع ملی به بالاترین اولویت ، همگرایی جامع قابل یادآوری لازم است. مطمئن شوید که تصویر تشییع جنازه شهید سلیلی مانی از هر تصویر دیگری پیشی گرفته و باقی مانده است. بیایید تصویر تشییع جنازه را به عنوان یک عکس یادگاری از کشوری که شخصیت اصلی آن است ، یک عکس یادگاری از کشوری که در آن است ، و تصویر درخشان ترین “ما” قرار دهیم. قهرمانان میراث معنوی ملی هستند. بیایید این بار میراث را شعله ور نکنیم.