باز هم ، حمله به دختر مدرسه این است که یک بار دیگر نشان دهد که پایان انجماد مغز چقدر بر روی شیطان است؟ سخنگوی وزارت داخله افغانستان گفت: 55 کشته ، 150 زخمی … اعتقاد داری؟ روی زمین جلوی مدرسه ، اجساد بیش از 50 دختر دبیرستانی که در خون مادر غرق شده بودند ، با اشک و مو ریخته شد و تیر دیگری به بدن امید در افغانستان برخورد کرد. این کشته شدن یک دختر دبیرستانی نیست ، بلکه کشته شدن امید است.
در کشوری که مردم با امید زندگی می کنند و قیمت تحصیل دختران خون است ، رفتن به یک کشتارگاه “امید” است.
حیرت آور! آیا به 10 سال گذشته اعتقاد دارید؟ 10-365 روز پیش ، من همین تصور را داشتم که به مغز یک “بچه کوچک” (ملاله یوسف زی) شلیک کنم و یک دختر عجیب را در کوچه پس کوچه های دره سوات (شمال غربی پاکستان) بکشم (برای مطالعه) ، همان یخ زدگی. یک کتاب و یک کتاب … مثل بمبی که دیروز جلوی دبیرستان دخترانه کابل منفجر می شود ، و والدین سرگردان زنان در میان یک جزوه خونین به دنبال کار فرزندان خود هستند … جان پدرت کجاست؟
با ماشین (زمینی) از مشهد تا هرات 4 ساعت و 40 دقیقه طول می کشد.
از تربت جام تا هرات 2 ساعت و 40 دقیقه طول می کشد.
از تایباد خراسان تا هرات 2 ساعت رانندگی طول می کشد.
از جغرافیای همراهان تفکر منجمدش دور نیست … خیلی هم دور نیستند.
چه داستان عجیبی ، چه زهر تلخی!
افغانستان نمادی از سخنان بشریت نیست. نمادی از تلاش انسان برای حل فیزیکی یک مسئله. “مشکلی” که ریشه ها خشک نشده و ضخیم شدند. یک طرف ماجرا این است که یک ژنرال غربی یک میلیون دلار بمب را از یک هواپیمای میلیارد دلاری می اندازد و یک طرف ماجرا کشیش مدرسه ای وهرب است که بمبی را جلوی مدرسه دخترانه منفجر می کند. افغانستان نمادی از رنج انسان ها و پناهنده ای بین دانشکده عمومی ارتش و مدرسه دینی ملا است.
عصر همان روز ، چندین نفر در “توسعه ایران و شاخص های توسعه” در یک کنفرانس مناسب برای تاج علم و رویدادهای شهروندان جمع شدند. محمد فاضلی از تهران ، محسن رنانی از اصفهان و مجتبی لشکری بلوخی از آلمان یک ساعت در کنار هم نشستند تا شاخص های توسعه کشورشان را در یک بحث علمی با وجود “شنوندگان آنلاین” بررسی کنند … و حیف است دو ساعت دیگر مرز به گفته تایباد ، چنین “گفتگویی” غیرممکن است.
افغانستان سمبل “پارازیت” است. انفجارها و خون وقتی شروع می شود که مکالمه به هم بخورد و “کلمات” کارساز نباشد.
هلمند در افغانستان ، کابلستان در جانستان ، مزارشریف ، هرات ، این نام های جغرافیایی نمادهای تجربه بشری برای “حل فیزیکی تفاوت ذهن” هستند.
افغانستان نمادی از تلاش های ژنرال ها ، مهندسان و ملا برای ساختن “ساختار دولت” است!
و در آن ، در این “گفتمان ها” ، آنچه اتفاق می افتد ، کشتن امید است …
خداوند! زمین را از “سکوت” قبل از دروغ و خشکسالی نجات دهید.