همانطور که قبلاً اشاره شد ، امام صادق (ع) علاوه بر جایگاه شیعه بودن ، در نزد توده های مسلمان از جایگاه والایی برخوردار است. از زمان او تا به امروز ، بزرگان و جماعات اهل سنت از وی به خاطر عزت ، ثروت دانش ، سخاوت و عبادت طولانی ستایش کرده اند.
به گزارش مجله آنلاین ، این مقاله اطلاعات وی نوشت: “جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، امام ششم شیعیان ، امام پنجم از نسل فرمانده وفادار (ع) ، لقب او ابوعبدالله ، و عنوان معروف او “Sadek” است. عناوین دیگری نیز وجود دارد. شامل صابر ، تهیل و فاضل است. با این حال ، دانشمندان و راویان حقوقی معاصر وی که شیعه وی نبوده اند ، به عنوان حق شناخته می شوند زیرا امام وی صحت حدیث و حقیقت را در بیان داستان تحسین می کرد. و برای توضیح آفتاب ، منصوب از امام قبل از او:
ستایش تعریف و تخریب حجاب است
از توصیف و تعریف خورشید عاری است
ستایش خورشید آن ستایش است
چشمانم روشن و درمانده است
ابن حجر عسکرانی وی را چنین توصیف می کند: “الحسیمی العلاوی ، ابوعبدالله المدنی الصدق” ، وی می نویسد: ارل آل بیت “
تولد وی ماه ربیع الاول ، سال 83 هجری ، رسول خدا (ص) و هفدهم ماه آن ماه بود ، اما برخی از مورخان و منتقدان پاپ تولد 80 و 148 شوال هجری ماه ها. عمر وی 65 سال بود. ابن کوتایبا می نویسد: “جعفر بن محمد ، لقب وی ابوعبدالله است و جعفریه در اصل در سال 146 در مدینه نامگذاری شد.”
از زمان تولد وی تا درگذشت این امام بزرگوار ، ده بنی امیه عبارت بودند از عبدالملک پسر ملوان ، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سریمان پسر عبدالملک و عمر پسر عبدالملک. به عنوان یزید پسر عبدالملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبدالملک ، یجید پسر ولید (ولید دوم) ، یاجید (یزید سوم) پسر ولید ، ابراهیم پسر ولید ، مروان منصور پسر محمد وی به عنوان فرزندان محمد ، صفا و اب جعفر بر مکتب کلامی اسلامی تسلط یافت. آغاز امام امام صادق (ع) مصادف با سلطنت هشام پسر عبدالملک و پایان آن مصادف با دوازدهمین سال سلطنت ابجعفرمنسور (المنصور باره) معروف به دوانیکی بود. .. مقبره امام جماعت بزرگی در قبرستان باكیا است. جایی که پدر و پدربزرگم در آن می خوابند.
نام مادرش فاطمه یا از اقوام دختر کسیم بن محمد بن ابی باکور بود که با کنت رابطه داشت. مادر عمرو ، اسما ، دختر عبدالرحمن بن ابی بکر است. امام صادق درباره مادرش گفت: “مادرم م aمن ، محترم و نجیب است و خدا انسانهای نجیب را دوست دارد.”
کلینی سند خود را از عبدالعلی نقل می کند: من ام فاروا را دیدم که دور کعبه قدم می زد و یک سنگ سیاه در دست چپ خود داشت. “شما در سنت اشتباه کردید.” یکی از حجاج گفت. آمفروح پاسخ داد: “من به دانش شما احتیاج دارم!” و از این پاسخ می توان فهمید که وی با مسائل حقوقی آشنا است.
فرزندان
همانطور که مشهور است ، امام دارای ده فرزند ، هفت پسر اسماعیل ، عبدالله ، موسی ، اسحاق ، محمد ، عباس و علی و سه دختر به نامهای آمفول ، اسما، و فاطمه بود. اسماعیل پسر ارشد امام بود و پدرش او را دوست داشت. برخی از شیعیان معتقد بودند که اسماعیل جانشین پدر خواهد شد ، اما وی در زمان حیات پدر درگذشت و امام وی را در قبرستان باکیه به خاک سپرد و در سوگ مرگ گریه کرد. قبل از دفن او ، چهره خود را باز كرد تا بفهمد اسماعیل مرده است ، اما پس از مرگ اسماعیل ، برخی از گروه ها اعتقادی به مرگ او نداشتند و پس از امام صادق ، او را امام كردند. صدها سال بعد ، به دو فرقه ، نزاریا و مستولویجا ، به این فرقه اسماعیل تعلق دارند. هفته امامی در حال حاضر در ایران ، پاکستان و هند مستقر است.
همراه با پدرم
امام صادق (ع) 31 سال و طبق سنت 34 سال با پدرش امام باقر (ع) بوده است. وی بنا به درخواست هشام پسر عبدالملک در سفر به سوریه با امام باکر بود. هشام به محض ورود به دمشق سه روز ما را نپذیرفت و اجازه داد در روز چهارم دیدار کنیم. وقتی وارد خانه او شدیم ، وی بر تخت نشسته بود و فرماندهان سپاه وی در دو ردیف به صف شده بودند. بزرگان خانواده وی نیز حضور داشتند. بنابراین او پدر من را شلیک کرد. او عذرخواهی کرد و سرانجام ادعای هشام را پذیرفت و 9 تیر به سمت یکدیگر شلیک کرد که هر یک از آنها تیر اول را زد. او هشام را دوست نداشت و مدتی ما را ایستاده نگه داشت. پدرم عصبانی بود و هشام خشم او را دید و او را به رختخواب برد و دستش را به دور گردنش انداخت و در دست راستش قرار داد. بنابراین دستم را روی گردنم گذاشت و من را روی دست راست پدرم گذاشت.
از نظر دیگران
همانطور که قبلاً ذکر شد ، امام صادق (ع) علاوه بر جایگاه شیعه بودن ، در نزد توده های مسلمان از جایگاه والایی برخوردار است. از زمان او تا به امروز ، بزرگان و جماعات اهل سنت او را به خاطر عزت ، ثروت دانش ، سخاوت و عبادت طولانی ستایش کرده اند.
سادوک در سند خود از مالک بون انس ، محقق حقوقی مدینه ، گفت: بالشی به من انداخت و به من احترام گذاشت و گفت: او همیشه در یکی از سه ایالت بود. کسانی که روزه می گیرند ، کسانی که برای نماز ایستاده اند و کسانی که اهل مطالعه هستند. وی از بزرگان ، مومنان و زاهدان خداپسند بود. بسیار مبهم ، راحت و بسیار مفیدی بود. یک سال با او به حج رفتم. وقتی گفت لب لب ، این کلمه در گلوی او افتاد و نزدیک بود از شتر بیفتد. گفتم: پسر رسول خدا! شما باید بگویید لب لب! وی گفت: پسر ابی عامر! چه چیز جسورانه ای: ربیک ، خداوند ربیک ، من نگرانم که خدای من ربیک یا سدیک نگوید! علی ، نویسنده کشف الغماham بن عیسی اربلی درباره او از محمد صحبت می کند بن طلحه. نور چهره او نسب نبوت را اثبات کرد و خلوص اعمال او نشان داد که وی از فرزندان پیامبر است.
افراد بزرگی مانند یحیی بن سعید انصاری ، ابن جریح ، مالک بن انس ، سفیان الثوری ، سفیانا بن عینا ، ابوحنیفه ، شعبه ، ایوب الشیاتیانی از دانش وی بهره بردند. من فکر کردم استفاده از این یک مشکل است . آنها به خود افتخار می کردند ، احترام می گذاشتند و فضایل را کسب می کردند.
وی از بزرگان اهل بیت و سادات وی بود. وی دانش و عبادت بسیار داشت ، فداکاری مداوم و زهد آشکاری داشت و بسیار می خواند. وی گوهر را استخراج و از شگفتی های آن با توجه به معنای قرآن کریم بهره برد. او وقت خود را به انواع اطاعت ها تقسیم کرد و خود را به حساب آورد. دیدن او مرا به یاد زندگی پس از مرگ می اندازد.
ابن شهر آشوب از مالک بن انس می گوید: من فکر نمی کردم جعفر بن محمد در ظرافت ، دانش و احترام تبحر داشته باشد. او روزه می گرفت ، نماز می خواند و ذکر می خواند. وی از بزرگان ، زاهدی بزرگ و شخص خداپسند بود. او فردی بسیار لجباز ، صمیمی و مفید بود. همانطور که رسول خدا اغلب می گفت ، رنگ او تغییر کرد.
ابونعیم اصفهانی درباره او می نویسد: امام ناطق ، حاکم پیشین ، ابوعبدالله جعفر صادق محمد صادق با عبادت و فروتنی روبرو شد ، تنهایی و فروتنی را برگزید و از عزت و ریاست اجتناب کرد.
چارستانی از “دولت و زنبورها” نوشت: جعفر بن محمد الصدیق دارای دانش و ادب كامل بود. زاهد و محترم بود. او دیگر شرفیاب نبود و بر سر خلافت با کسی نبرد. کسانی که در دریای دانش شنا می کنند در ورطه نمی افتند و کسانی که به قله حقیقت می رسند از فرود نمی ترسند.
ابن خلقان درباره امام خود نوشت: وی از سادات اهل بیت بود و به دلیل صداقت گفتاری که داشت صادق نامیده می شد. لطف او مشهورتر از آن است که آنها می گویند.
و اهل ، از عرفای بزرگ قرن 7 ، درباره امام خود نوشتند: سلطان در سرزمین مصطفوی ، گواه بحث نبوی ، حقیقت ، محققان تحقیق ، اگر شما از قدیس میوه قلب ، خرگوش پیامبر یاد کنید ، راوی علی ، جانشین پیامبر ، عشق عرفانی ، پیامبر ، صحابی ، اهل بیت ، شما باید کتاب دیگری بسازید. ما گفتیم این کتاب تصویری از مقدسانی است که آنها را دنبال کردند ، اما با تشکر از صادق ، بیایید شروع کنیم.
بیشتر اهل بیت در مورد راه او صحبت می کردند و روایت از او بود ، بنابراین من از آن حضرت چند کلمه می آورم که همه آنها یکی هستند. آنها از او نام می برند بنابراین همه را ذکر کرد. شما نمی فهمید که مردم دین او 12 دین امام دارند. یعنی 1 1 12 و 12 1 است. صحبت از تنها ویژگیهای او در زبان ، کلمات من درست نبودند و در علم ، پیشنهاد و عبادت عبادی کامل بودند.
قدو the مورد بزرگان بود و همه به او اعتماد داشتند. و مقتدا مطلق بود. و همه متکلمان شیخ بودند و همه محمدیان امام بودند. او یک رهبر سلیقه و یک رهبر عشق بود. من هم عباد و هم مقدم را مقابل عباد قرار دادم. او هم در ویرایش اسرار حقیقت و هم در ظرایف رمز و راز تخفیف و تفسیرهای بی نظیر جدی بود. عمرو بن ابی مقدم گفت: “هر وقت جعفر بن محمد را می دیدم ، می دانستم كه وی از اولاد پیامبر است و ابوجعفر منصور از خداوند (فولکلور اسلامی) الهام گرفته است. من او را یکی از مردم می دانم.
خاقانی شروانی در منشات نوشت: جعفر صادق یک عالم مطلق بود.
من برخی از این شهادت ها را نوشتم ، اما این کمی بیش از حد است. بنابراین ، در یک زندگی مطمئن ، موارد زیر ضروری است و برخی از افراد ، به جز راویان شیعه یا غیر شیعه ، هرگز شرح حال امام شیعه را نشنیده اند. این منبع از شأن و منزلت این حضرت آگاه است ، وی نه تنها از نظر شیعه بزرگ است ، بلکه هرکس دارای دانش و بصیرت باشد ، فروتن و بزرگ است.
و عمویش زید درباره او گفت: در هر زمان ، یکی از ما اهل بیت است و خداوند شروع به اعتراض نسبت به آفرینش او می کند. شاهد زمان او جعفر برادرزاده من است. کسانی که او را دنبال می کنند نباید گول خورده و کسانی که مخالف او هستند نباید هدایت شوند.
امام سادیک (سلام الله علیه) می میرد
در اصول کافی ، رهنمودهای شیخ مفید ، کشف غم و اندوه ، و سایر کتاب ها ، درگذشت امام صادق (ع) ، به “گذشته” ، “مات” و “دریافت” تعبیر شده است. ظاهر این کلمات بیانگر آن است که امام با مرگ طبیعی دنیا خداحافظی کرده است ، اما در فصول المهومه و مصباح کفعمی (به نقل از مجلسی دار بحار) ، در کتابهای دیگر نیز آمده است: امام مسموم شده است … ابن شهر آشوب در مناقب نوشت كه ابوجعفر منصور او را مسموم كرد. زیرا او با بغضی که منصور نسبت به خود داشت و وحشتی که از ابتدای عمل مردم در قلبش داشت ، راحت نبود.
کسانی که با تاریخچه زندگی این مرد آشنا هستند می دانند که وی به کسانی که برای خلافت وی تمام تلاش خود را می کردند ، از جمله ابومسلم ، رحم نکرد. در این رابطه. گناه ابومسلم این است که وی در دوران خلافت صفا به منصور احترام نگذاشت. بنابراین جای تعجب نیست که کسانی که از او می ترسند و عشق و احترام مردم را می دانند در آرامش و گذشت نیستند و از مرگ امام بزرگوارشان خودداری می کنند.
کلینی در سند ابو ایوب گفت: منصور نیمه شب با من تماس گرفت. وقتی به او رسیدم ، او روی صندلی جلوی شمع نشست ، نامه را خواند و گریه کرد. سلام کردم نامه را به طرف من انداخت و گفت: از جانب محمد بن سلیمان بود ، او از مرگ جعفر بن محمد خبر داد و سه بار با شعار “انا الله و انا الله رجاون” گفت: گفت: بعد گفت: بنویس! من در ابتدای نامه نوشتم: “اگر او شخص خاصی را معرفی كرد ، سر او را برید!”
هنگامی که پاسخ رسید ، معلوم شد که وی پنج سرپرست ایجاد کرده است: منصور ، محمد بن سلیمان ، عبدالله ، موسی ، حمیدا در روایتی دیگر ، وی به جای محمد بن سلیمان ، او محمد بن جعفر ، استاد حامی ابو است عبدالله از طرف حمیده. منصور گفت: اینها کشته نمی شوند!
یعقوبی از اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس گفت: من به منصور آمدم. ریش او را دیدم که از اشک خیس شده است. وی گفت: شما نمی دانید چه بلایی بر سر خانواده شما آمده است. سعید و آرام و بقیه برگزیدگان مرده اند. جعفر یکی از کسانی است که گفت خدا “کتاب کسانی را که ما را پرستش می کنند به ارث برد.”
ابن فضل گفت: من نزد ام حمیده رفتم و او را در مورد درگذشت امام دلداری دادم. او گریه کرد و من نیز با گریه او گریه کردم. پس گفت: اگر او را هنگام مرگ عبدالله می دیدی ، چیز عجیبی می دیدی ، چشمانش را باز كرد و گفت: “هرکس با من كاری دارد ، دور هم جمع شدیم. آنها را دید و گفت: شفاعت ما به کسانی که نمازهایشان را سبک می کنند نرسند.
کلینی از امام موسی بن جعفر (ع) گفت:
انتهای پیام