جرج روی هیل سال ۱۹۷۳ یعنی چهار سال پس از موفقیت فیلم «بوچ کسی و ساندنس کید» با بازی پل نیومن و رابرت ردفورد در نقش دو رفیق تبهکار که ۷ نامزدی و ۴ جایزه اصلی اسکار را برایش همراه داشت، با همین زوج طلایی فیلم. جدقد ق را ساخت.
«نیش» بر اساس فیلمنامهای از دیوید وارد شده، درامی توست که در بازیهای متعدد دو همکار جیببر- خلافکار برای گرفتن انتقام دوست قدیمیشان و اجرای یک نقشه بزرگ و حساب شده میپردازد. فیلمی که ۱۰ نامزدی و ۷ جایزه اسکار دارد. ؛ از جمله بهترین کارگردانی، فیلم، فیلمنامه و موسیقی را به خود اختصاص داد و جایگاهی در کارنامه روی هیل و سینمای هالیوود پیدا کرد که حتی کارگردان هم دیگر نتوانست آن را تکرار کند.
«نیش» به زندگی جیب بر جوانی به نام جانی هوکر (رابرت ردفورد) در دهه سیمیلادی شهر جولیت ایالت الی نویز میپردازد که با همکار سیاهپوستاش؛ لوتر کولمن (ارل جونز) که همه مهارتهایش را از او آموختهاند، بزرگترین دزدی عمرشان را به دست آورد. Regsvrکلي
اما این اولین گام در مسیر انتحاری است که منجر به مرگ مرموز لوتر و فرار هوکر به شیکاگو می شود تا هم از دست آدمکشان لانگان جان سالم به در برد، هم از چنگ قانون و ماموری که به خاطر پول تقلبی دنبالش فرار کند و هم باشد. باکمک رفقق قدق مق لوتر؛ هنرق گن دورف (پل نقومن) انتقام دوست regsvr رااز لانگان بگيرد.
همین خلاصه کوتاه نشان می دهد که داستان فیلم به مثابه بازی های تو در تویی است که نقش ها را تغییر می دهد که نقش های متفاوتی را دنبال کنند. و راهاندازی یک مرکز شرطبندی قلابی به کاراکترهای فرعی داده میشود تا … نقشهایی که بازیگران فیلم به واسطه این فیلمنامه و فیلم به ایفای آن را میپردازند.
ادامه فیلم از ایده اولیه بازیسازی را محور روند کلی و جزئی خود قرار داده، فیلمنامه نیز ساختاری متقاطع و تکه تکه است؛ نه به مفهوم مفهوم اپیزود بلکه به عنوان شیوه و پیشنهادی جدید در قصهگویی با ایده درونی اثر.
ساختاری که به واسطه برشهای متعدد در موقعیتهای مقطعی که با طراحی، عنوان و میاننویسهای خاص انتخاب شده است، برای لذت بردن از جذابیت داستانپردازی با تکیه بر نقاط اوج درام را فراهم کرده تا به نوعی از رئالیسم محض فاصله گرفتن و هم در بطن. روقداده اقیق بات علقق و هیجان محض قرار بگیرد که همان اقده بازق است.
همه مرگ لوتر محرکه درام و رویدادی است که هوکر و گندورف را به وسیله نقلیه دراماتیک مشترک برای انتقام گرفتن از لانگان هم پیوند میدهد، اما این واقعیت است که پس از ورود هوکر به شیکاگو و پهن شدن موتوری که در حال رشد است، گندورف را نشان میدهد. این موضوع خود را از دست دادهها و این شخصیتها، روابط، نقشها و بازیهای تو در ماهرانهشان است که پیشبرنده این درام جذاب و خوش ساخت است.
بهخصوص پس از مواجهه مخاطب با کاراکتر منفور لانگان؛ نوع رفتار و زاویهای که نویسنده و فیلمساز برای ثبت تصویر او انتخاب کرده اند، باعث میشود از میدان به در کردن چنین شخصیتی ورای ماجرای انتقام، تبدیل به خواسته دلی مخاطب هم شود.
این فیلم ابتدایی به مخاطبی بیشتر برای همدلی با لوتر داده نمی شود.
آنهم به واسطه تهدید هوکر برای همکاری با اف بی آی که احتمال زندانی شدن همسر لوتر یکی از گزینه های روی میز و عامل مهم در تغییر است. نظر او برایه مکارق باپلیس است.
خط فرعی تعقیب هوکر توسط اسنایدر (چارلز دورنینگ) از آن جمله است که با کاشتهای بجا و برداشتهای مناسب، این دقت و ریزبینی در پیشبرد فیلمنامه را مشخص میکند. در شکل گیری
حتی خط فرعی ماموری که گندورف برای محافظت از هوکر اجیر کرده و هویتش تا سکانس قتل زن جاسوس مخفی است، کلاف درهم پیچیده روابط واقعی و پشت پرده و نمایشی را برجسته می کند. در انتها به خیاقلی
فیلم در عین پرداخت روابط مافیا و خشونت و خشونت و کشتار که در بطن درامهای اینچنینی موج میزند و مخاطب هم چنین انتظاری از آن دارد، حرکتی ظریف بر لبه باریک بینالمللی رئالیسم محض است و به گونهای نمایش میدهد که نه خشونتی را از پیش تعیینشده میکند. داف عه بران گیمی
به همین واسطه است که مرگ و کشتار و آسیب دیدگی دارد و … که از رویدادهای رایج در چنین فیلمی است؛ مثل مرگ لوتر یا قتل غافلگیرکننده زن جاسوس، در عین حضور در فیلم واجد پوستهای میشود مخاطب را به حس و درکی متمایز نزدیک کرد. کنند که به ه مان اقده بازي
چه بسا خوب حال و هوای فیلم را به نمایش کوتاهی از اثر ارجاع داد؛ صحنههایی که زنان بدنام که به خاطر فراموش نشدن تعطیل میشوند، روی اسبهای موزیکال چرخان سرخوشانه در حال حاضر بازی و تفریح و کاراکتر فیلم و مخاطب را تماشا میکنند. به سواری با موزقک فرا مق خوانند!
فیلم «نیش» واجد یک فینال غافلگیرکننده است که زنجیره بازیهای تو در تویی را تکمیل میکند. تبدقل به اثر سهلالوتول و ساده انگارانه نمیتواند
چراکه از ابتدا بر سر قراری که با مخاطب و انتظار و توقعی که در او ایجاد شده است، میشود؛ آنهم چیزی نیست جز ارزش گذاری به بازی و نقشهایی که آدمها به نوع زندگی و جهانی میرسند که آن را میبرند و نمیخواهند. مي