مجله هنری و فرهنگ

حکایت‌های عجیب مردی بین‌المللی که انگار همتا ندارد

خبرگساری دانشجویان ایران (مجله آنلاین) – حکایت‌هایی از ملانصرالدین

احمد مجاهد در کتاب «جوحی» (از اعلام طنز قرن اول و دوم هجری) به صورت مفصل گفته این مرد ساده لوح و زودباور که ماجراهایش از شیرین‌ترین حکایت‌ها و داستان‌های طنز مردم است، در ادبیات عرب ملا ریشه دارد و بعد از ترک‌ها را به نفع مصادره کرده است. این گروه، محمد رمسانی بوده است.

در ادامه چند حکایت اس ملا نصرالدین را می‌خوانیم:

شخص م رد.قدری ریش چکید.م ز پرسید:چه رده ی؟گفت:کب.

(این حکایت را عبید در رساله دلگشا آورده است).

****

م ب و جمعی شک رفته.یی پدید پدید.ح تیر شک ی شک.

(این حکایت نیدر رساله دلگشا عبید اکانی آمده است).

****

ا شهر نزدیکی رفته ت به ل ل نج ن ده خ ش ، هرچه هرچه ، کسی که آن نی. آمد ز ش کردند.

(این حکایت در مجمعالامثال و اخبار الحمقی آمده است).

*****

دند م می می .نزد دند ز گفت : دند مر گفت : د ر .چ آن ر گفت گفت گفت .دند که می .،.یک دینار تمام شد.

(این حکایت هم در رساله دلگشای عبید زاکانی درج شده است).

****

ز م: چه کس بیش از همه همه می د گفت گفت: گفت:

(این حکایت در «محاسرات‌الادباء» آمده است).

****

پسر م ا ر ر کرده مژده آ آ که که شد.می می.فرد نزد م، کره کره م گفت:بن یک هش ر خر قبولم دیگر بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم. بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم بدهم.

(این حکایت در «محاسرات‌الادباء» آمده است).

*****

گفتند: چر به نه دهی گفت: هر شب در جیره جیره د.

(این حکایت در رساله دلگشای عبید اکانی آمده است).

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا