هر عراقی ابتدا خود را یک فرزند عشیره می داند که مسلمان است. این باور اولویت دار ، او را از یکسو با کل عراقی ها و مسلمانان پیوند می زند و جامعه چند مذهبی عراق را انسجام می بخشد و از سوی دیگر او را از سایر مسلمانان و حتی عراقی ها که از عشیره او نیستند جدا می سازد.
عاملی که در صورت پیوندها و معاهدات عشیره ای، صلح و امنیت برپا کرده و در صورت نزاع عشیره ای ، خون و درگیری به بار می آورد.
من به عنوان شخصی که زاده این مرز و بوم بوده و تا اندازه ای ، از آداب و رسوم حاکم در جامعه عراق ، از حوزه علمیه هزار ساله آن ، و نیز مردم عراق با مذاهب و آداب و رسوم عشایری و جز این های آن کم و بیش آگاهی داشته و دارم ! گمان می کنم عراق در دوران کنونی ، نیازمند یک دولت ملی است که تلفیقی از ارزشهای ملی عراق و نه مطالبات عشایر و علمای آن باشد.
قانون اساسی عراق، نیازمند بازنویسی چارچوبی است که مردم عراق را بر اساس میثاقی نو گرد هم آورد و سهم عشیره را در مناسبات مشترک ملی تعدیل نماید و تقید به دین را با لحاظ مشترکات مسلمانان ساکن عراق و نه رجال صاحب نفوذ مذهبی گسترش دهد.
اگر چنین نشود در آینده ای نه چندان دور که بخش زیادی از جوانان عراقی بسان همسن و سال هایشان در سراسر جهان، مطالبات جوانانه خویش را مطرح کرده و مرجعیت های رسمی را به چالش خواهند کشید، دو عنصر بنیادین هویت بخش کنونی (دین و عشیره) به شکل ملموسی تضعیف شده و ساختار انسجام بخش هویت ملی دچار تغییرات شده ، خطر فروپاشی اجتماعی را تقویت خواهد کرد.
در اینجا باید عنوان نمایم حرکتی که حجة الاسلام و المسلمین سید عمار حکیم در چند سال پیش آغازگر آن بود و جریان حکمت را در ارزش دادن و باور داشتن جوانان به خود آغاز نمود ، می توان در این راستا به عنوان گام های مهمی برای آینده عراق بشمار آورد!
گو اینکه طبق مثل مشهور یک دست صدا ندارد! اما باید تلاش گردد که همچون حکیم ها در جامعه عراق ظهور کرده و کار و تلاش اجتماعی در بالابردن فهم اجتماعی و باور داشتن به شهروند عراقی و مسوولیت داشتن جوانان (بجای کار سیاسی ) و یا در کنار هم ، در برابر آن را افزایش دهند!
نقش حوزه علمیه و فعالان مذهبی ، اجتماعی آن را نباید از یاد برد!
در بحث عراق ، نقش بیبدیل حوزه نجف را نباید از نظر دور داشت زیرا حوزه نجف در هر دورهای بسیار زنده عمل کرده است.
چنانچه شخصیتهای مهمی چون شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، میرزای شیرازی، مرحوم نایینی، شیخ الشریعه اصفهانی و… از این حوزه سر برآوردند و یکی پس از دیگری مرجعیت و رهبری اسلامی را بر عهده گرفتند. آنان نهضتهای علمی و فرهنگی و سیاسی را پدید آوردند و در مقابل چالشهای فکری و سیاسی و اجتماعی بسیار مقاوم بودند تا جائیکه استعمار به خوبی دریافت که با وجود استوانههایی چون میرزای شیرازی و با برقرار بودن حوزههای علمیه خصوصاً مکتب فقهی و علمی نجف، توان مقابله با اندیشه دینی و اندیشوران علوی را ندارد.
از آن زمان تا کنون حوزه نجف همواره در فرم دادن به اتفاقات و دخالت در سرنوشت آینده همه بلاد اسلامی، علی الخصوص شیعیان نقش بسزایی ایفا نموده و به عنوان یگانه مرکز دینی و علمی و فقهی همه قبایل و اقوام شیعی مذهبی که در سراسر جهان پراکندهاند شناخته شده است. از این رو فتواهایی که از علمای نجف صادر شده و میشود، برای همه و در همه زوایای زندگی الزامآور و واجبالاطاعه بوده و هست. به همین دلیل است که همواره حکومتها توجه ویژهای به شهر نجف و علمای آن داشته و دارند!.
این مرکز حتی در دوره خفقان حکومت صدام هم خاموش نبود و توانست زمینههای فکری و پویایی را ایجاد کند. گروههایی که هماکنون به لحاظ فکری از مسایل ارزشی دفاع میکنند، خروجی کار فرهنگی این حوزه بشمار می آیند.
گو اینکه بنظرم حوزه علمیه نجف أشرف در این راستا ، تنها به فعالیت و تلاش و تبلیغ خود را به ماه محرم و اربعین و ماه مبارک رمضان محدود نموده است ، با اینکه نمی توان تاثیر گذاری گسترده آن را نادیده گرفت ! اما در این شرایط حسًاس جهانی و هجمه های گوناگون دینی و مذهبی و نادیده انگاشتن جوانان به ویژه از سوی سردمداران سیاسی ، موجب چالش فراوانی در جامعه ، به ویژه در جوانان شده و می شود!
حضور روحانیون و سردمداران مذهبی در میان جوانان به دور از هرگونه وابستگی سیاسی و خطً و حزب بازی ، می تواند نقش بسیار پر رنگی را در این راستا ایفا نماید!
در اینجا ضروری می دانم که به نقش مهم برپایی شعائر و عزاداری حسینی نیز در این راستا اشاره نمایم!
عاشورا تنها یک رخداد و حادثه نیست بلکه یک حرکت فرهنگی معنوی برای اجرای احکام خدا بر روی زمین و فرهنگی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر است.
هر جامعه ای بر اساس فرهنگ خویش به حیاتش ادامه می دهد! اما جامعه اسلامی و به ویژه در عراق که ماهیت معنوی آن برگرفته از کلام خدا، سیره پیامبر(ص)، رفتار علوی و قیام عاشورایی امام حسین(ع) تنظیم شده است، زمینه ای را فراهم می سازد که بتوان به تحقق معنویت امیدوار بود.
فرهنگ عاشورا آموزه ای انسان ساز و حرکت آفرین و همچنین معنی بخش زندگی است و زندگی یک مسلمان شیعه حسینی، متاثر از قیام امام حسین (ع) است.
از این رو ملاحظه می کنیم که ملت عاشق پیشه عراق و رهروان راه امام حسین ( ع ) در این هنگام و به ویژه در مراسم جهانی اربعین حسینی ، چه جانفشانی ها که نکرده و تو گویی این ملًت یکباره چهره حسینی به خود گرفته و دست از تمام وابستگی های نفسانی و عشایری و جز این های خود برداشته و تنها آرمان و هدفشان خدمت به امام حسین علیه السلام و زائران و میهمانان و شهدای کربلاء می گردد!
این رخداد می تواند خود منبع و راهی گسترده به درازای تاریخ عاشوراء در تاثیر گذاری فرهنگ عاشوراء در ملت و جوانان عراق و دیگر پهنه های گیتی باشد به گونه ای که هر روزشان عاشوراء بشمار آمده و جوانان و نسل کنونی را با تربیت عاشورایی هدایت نمود!
امیدوارم شهروندان عراقی این تلاش ها را قدر دانسته ، ضمن آن که آقای حکیم از بکار گیری جوانان در جامعه و دادن مقام های مدیریتی در حوزه های گوناگونی که در اختیار دارند ، به افکار و ایده های بلند و دورنگرانه خود بیشتر نزدیک شود.
اینجانب متاسفانه در شرایط خاصً و حتی نگران کننده فرهنگی مذهبی عراق تنها فعال میدانی در این زمینه ها را جناب سید عمار حکیم ، پس از مبلغان و ستارگان حوزه علمیه نجف دیده و امید آن دارم که ایشان با بیان راسخ و نفوذ کلام خود در سیاسیون عراق ، بتوانند گروهی از جامعه شناسان اصیل و دوستدار عراق خویش را گرد آورده و در راستای اهداف آینده ساز عراقی قدرتمند ، چه از نظر سیاسی ، و چه اجتماعی ، و چه مذهبی ! گام های بلندتری را بردارند.
بنظرم این مسیر می تواند ضامن عراقی قدرتمند از دیدگاههای گوناگون باشد.
متاسفانه بسیاری از ملت عراق و به ویژه جوانان آن ، ناامید از آینده خود در کشور ، چشم به سراب ها و سرزمین ها و سیاست های غلط انداز غربیان دوخته و مدینه فاضله ای را در اذهان خود از آن بوجود آورده اند !! خواسته ای که در این شرایط استعمار گران برای کشورهای قدرتمندی از هر نظر همچون عراق در اتاق فکرهای خود ترسیم نموده اند !!
توفیقات روز افزون ایشان و آینده روشن سیاسی و اجتماعی و مذهبی و مهمتر خود باوری جوانان که آینده سازان عراق بشمار می آیند ، را از درگاه الهی خواستارم.
تهران سه شنبه ٢٩ فروردین ١٤٠٢
٢٧ رمضان ١٤٤٤ هجری