نماد سایت مجله آنلاین

بازی بایدن روی مدار عصبی پوتین 

تفاوت شی‌جی‌پینگ و ولادیمیر پوتین 

دولتمردان اروپایی و امریکایی؛ خاصه «جوبایدن » در نزدیک به پانزده ماه از شروع جنگ اوکراین، مانند کسانی سخن گفته‌اند که خواهان بازگشت به دوران صلح اند،اما مانند کسانی عمل کرده‌اند که خواهان استمرار جنگ تا تعیین تکلیف نهایی برای روسیه و تقلیل آن از یک ابرقدرت تا یک قدرت منطقه‌ای هستند.
جوبایدن حالا بیش از گذشته رودربایستی‌ها را کنار گذاشته و برای شکست روسیه در انتخاب استراتژی گسترش مرزهای امنیتی‌اش در غرب این کشور، عزم خود را به کار انداخته است. این درحالی است که ملاحظات امنیتی روس‌ها را که همواره بزرگترین دغدغه امنیتی آنان طی قرون بوده، با وارد کردن همسایگان روسیه به ناتو نادیده می‌گیرد. پیش از این‌ها یعنی حتی در دورانی که «برنارد باروخ» رئیس کمیسیون امنیتی ایالات متحده اصطلاح «جنگ سرد» را در سال ۱۹۴۵ خلق کرد، روزنامه «تایمز» در دفاع از روسیه برای مراقبت از مرزهای غربی خود نوشت: « آنچه روسیه از ما می‌خواهد، تضمین امنیتی مرزهای غربی آن است. انگلستان همواره به طور سنتی با مداخله دولت‌های بزرگ در امور داخلی هلند یا در منطقه کانال سوئز مخالفت کرده است. امریکا نیز همین سیاست را در امریکای مرکزی اعمال کرده است. دو دولت بزرگ غربی این مناطق را برای امنیت کشورهایشان حیاتی تشخیص داده‌اند؛ از این رو نادرست خواهد بود اگر از روسیه بخواهیم از حق تأمین امنیت کاملا مشابه خود صرف‌نظر کند. همچنین ابلهانه و حتی ریاکارانه خواهد بود اگر در اجرای این حق نشانه‌ای از تجاوز بیابیم.»
جالب تر این‌که «کورد هال» وزیر امور خارجه سابق امریکا در کتاب خاطراتش به توافق لندن و مسکو در سال ۱۹۴۴ یعنی پیش از پایان جنگ جهانی دوم در باره توافق بر سر به رسمیت شناختن حوزه‌ های نفوذ شرق و غرب اشاره و موضع انتقادی «فرانکلین روزولت» رئیس جمهوری ایالات متحده را در آن هنگام به باد نقد می‌گیرد و می‌نویسد: « مگر روزولت در سال ۱۹۴۳ در جلسه فوق‌العاده کنگره امریکا نگفته بود؛ از این پس دیگر مساله منطقه نفوذ، تشکیل اتحادیه، دسته بندی، موازنه قدرت و هر ترتیب دیگری از قبیل آنچه در گذشته کشورهای گوناگون تلاش می‌کردند با توسل به آن استقلال خود را حفظ کنند، وجود نخواهد داشت؟ »
اگرچه توافق‌های قدرت‌های بزرگ در آن هنگام به سرعت به جنگ سرد انجامید اما یک اصل اخلاقی – سیاسی میان دو سوی «پرده آهنین» رعایت می‌شد؛ احترام به حوزه نفوذ یکدیگر. این اصل حتی در توافق هلسینکی ( سال ۱۹۷۵) به رسمیت شناخته شد. پایان جنگ سرد و توافق رهبران ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز با این تعهد اخلاقی از سوی «جیمز بیکر» وزیر امور خارجه دولت «جورج واکر بوش» به «میخاییل گورباچف» رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی و «شوارد نادزه» وزیر امور خارجه این کشور همراه بود که غرب و ناتو، حرمت امنیت مرزهای غربی روسیه را نگه داشته و از گسترش ناتو به سمت شرق اروپا پرهیز خواهند کرد. اما تجربه نشان داد که نه غرب به تعهدات اخلاقی خود پای‌بند است و نه روسیه تحت رهبری «ولادیمیر پوتین» از سیاست‌های تزاری خود عقب نشسته است. به قول «پل والری» شاعر فرانسوی « تنها قراردادهایی ارزش دارند که بین نیات واقعی منعقد شده باشند.»
روس‌ها از دوران تزارها سیاست خود را براین سیاست بوده‌اند که نظرات خود را به دولت‌های ضعیف تحمیل کنند. با این حال آنها آموخته اند که در برابر مقاومت جدی عقب نشینی کرده و منتظر فرصت مناسب برای حمله بعدی بمانند. این نکته همانی است که بایدن می‌خواهد به روسیه بقبولاند که حالا و برخلاف جنگ ۲۰۱۴ علیه اوکراین که به اشغال شبه جزیره کریمه انجامید، اوضاع تفاوت کرده و اوکراین ضعف گذشته را ندارد. علاوه براین روسیه باید به اندازه‌ای تضعیف شود که فرصت حمله بعدی را در آینده نداشته باشد. به قول «نیکولو ماکیاول» در کتاب شهریار خود؛ مقایسه میان یک فرد مسلح با کسی که اسلحه ندارد، به هیچ وجه مقدور نیست.
«جوبایدن» کسی که معمولا زبان نرم دارد اما همیشه یک شمشیر را برای ترساندن حریفان بالای سر نگه داشته است، با دستی پر در اجلاس سران ناتو در لیتوانی حضور می‌یابد تا از یک‌سو متحدان غربی خود را وادار به اجرای تعهدات مالی خود به حفظ و گسترش ناتو کند. از سوی دیگر این واقعیت را به رخ پوتین بکشد که دوران گذشته، گذشته است؛ نه اوکراین دولت ضعیف و قابل شکستن است و نه کشورهایی مانند فنلاند همچنان از سیاست فنلاندیزه بودن پیروی می‌کنند.
رفتار تحریک آمیز بایدن همراه است با تحویل هزاران بمب خوشه‌ای که حتی مخالفت برخی اعضای ناتو را نیز با این اقدام برانگیخته است. در واقع جو بایدن با تصمیم اخیر خود ناقض«پیمان منع استفاده از تسلیحات خوشه‌ای» است که ۱۲۳ کشور جهان پای آن را امضاء کرده‌اند. طنز ماجرا آنجاست که برخلاف اقدام‌های عملی بایدن در عضوگیری ناتو از همسایگان روسیه، با کلام از عضویت اوکراین تا زمان ادامه جنک کنونی مخالف می‌کند ولی «ولادیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری لهستان، میهمان ویژه اجلاس سران ناتو در لیتوانی است؛ آنهم خوشنود از دریافت بمب‌های خوشه‌ای و بازگشت فرماندهان راستگرای «هنگ آزوف» به اوکراین که با نقض تعهد «رجب طیب اردوغان» به پوتین از زندان ترکیه رها شده‌اند. دو نمایش قدرت دیگر هم در اجلاس لیتوانی برای رنجاندن و تحریک مدار عصبی پوتین تدارک دیده شده است؛ یکی حضور نخستین بار فنلاند به عنوان عضو جدید ناتو در این اجلاس پس از عضویت در ناتو. دوم؛ توافق اقتصادی اخیر پکن – واشنگتن که به مثابه پاشیدن آب سرد بر خاکستر رو به شعله ور شدن مناقشات چین و ایالات متحده به حساب آمده و پوتین را در تنگنای بیشتری قرار می‌دهد.
آیا نمایش رفتارهای متعارض و ریاکارانه غرب و به ویژه واشنگتن در برابر روسیه به نقطه بی‌بازگشت و خالص شدن این رفتار نزدیک شده است؟ روسیه تحت رهبری پوتین برای برهم زدن ساختار این نمایش چه در آستین دارند؟ «ولادیمیر ایلیچ لنین» جمله نغزی دارد: « کسی که فقط پیشروی را یاد گرفته و عقب نشینی در شرایط سخت را بلد نباشد، در جنگ پیروز نخواهد شد.»

خروج از نسخه موبایل