هر دو طرف شرایط را با انگیزه مشترک مدیریت می کنند ، اما نگرش ها ، اهداف و ابزار آنها متفاوت است و آینده آنها برای هیچ کس مبهم است.
ترس از بازسازی رژیم طالبان در افغانستان علاوه بر رنجی که برای مردم این کشور ایجاد می کند ، منطقه و جامعه بین المللی را دچار سردرگمی کرده است. اما نحوه تعامل نیروهای شرق و غرب با واقعیت کنونی افغانستان به ساده ترین معنا است. روسیه و چین در تلاش هستند تا فرصت هایی را برای بازگشت طالبان به قدرت ایجاد کنند که می تواند فرصت های استراتژیک را برای آنها فراهم کند. در همین حال ، متحدان غربی واشنگتن هنوز از خروج ناگهانی ایالات متحده از افغانستان و سقوط زودهنگام دولت آمریکا قبل از خروج والدینش از این کشور شوکه شده اند. به همین دلیل ، دو دیدگاه در مورد روندهای موجود در افغانستان وجود دارد. دیدگاه نیروهای شرقی مبنی بر اینکه آنها رویکرد مثبت و عمدتا دلگرم کننده ای برای بازگشت طالبان دارند. دیدگاه دیگر یک رویکرد منفی است که در آن آنها به دنبال نهادینه سازی دولتهای مشروع در افغانستان و توجیه شرم خود با شکست در محافظت از مرزهای خود در برابر تهدید تروریسم گسترده و هجوم پناهندگان در این زمینه هستند.
انگیزه ها و احساسات قطب شرق و غرب در اقدامات آنها در قبال طالبان مشترک است. هر دو تغییر شرایط در افغانستان را تهدیدی بالقوه و قریب الوقوع می دانند. بازگشت طالبان آغاز دور جدیدی از نگرانی در نزدیکی نیروهای امنیتی روسیه و چین است. به همین ترتیب ، منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی کشورهای غربی در خاورمیانه تهدید می شود. بنابراین ، استقرار رژیم طالبان ، آمیخته با ریشه های القاعده و داعش ، برای همه نگران کننده است. مسکو و پکن در اواخر سال 2020 روابط نزدیک خود را با طالبان آغاز کردند و واقع بینانه پیش بینی کردند که به زودی در افغانستان چه اتفاقی می افتد. به گفته رهبران روسیه و چین ، ظهور سهل انگاری بین طالبان و حمایت جناح های متقابل در این جنبش تروریستی می تواند موقعیتی را ایجاد کند که با اجازه بازگشت اجتناب ناپذیر طالبان به روسیه نزدیک می شود. از اقیانوس هند به عنوان یک هدف استراتژیک حمایت کنید. ممکن است یک بستر فراهم کند از سوی دیگر ، با کمک درک آنها در داخل طالبان و سیستم سیاسی ، تهدیدهای امنیتی از مرزهای نزدیک خود ، به ویژه تاجیکستان ، ترکمنستان و ازبکستان را خنثی می کند. به طور مشابه ، چین می تواند با بازسازی جاده ابریشم و بهره گیری از منابع معدنی افغانستان به اهداف هژمونی اقتصادی و توسعه سیاسی برسد. علاوه بر این ، طالبان که توسط پکن به رسمیت شناخته شده است ، توانست از گسترش تهدید جنبش های اسلام گرا در مرز با افغانستان جلوگیری کند. بنابراین ، از اولین روز مذاکرات صلح در دوحه ، روسیه و چین ماموریت خود را در زمینه توسعه افغانستان روشن کردند. دیدار قلبی مقامات طالبان با وزرای خارجه روسیه و چین در مسکو و پکن همه ناظران را در معرض این واقعیت قرار داد که قدرت های شرقی قبلاً انتخاب خود را انجام داده اند.
دولت ترامپ همان سیاستی را دنبال کرد که دونالد ترامپ در آغاز دیدار با طالبان آغاز کرد. تفاوت این است که هدف ترامپ نزدیک کردن تهدید به بدنه نیروهای شرقی رقیب بود. اما بایدن ، خوب یا بد ، اقدام کرد تا تخم مرغ را در سبدهای روس ها و چینی ها قرار دهد. پس از خروج ایالات متحده از برجام ، دومین بار اروپایی ها نیز تحت تأثیر یکجانبه گرایی واشنگتن قرار گرفتند. اروپا بار دیگر غیرفعال و منفعل بود. با خروج همزمان نیروهای آمریکایی از افغانستان ، آنها نه تنها وضعیت را در اختیار رقبای شرقی خود قرار دادند ، حتی در کوتاه مدت ، بلکه مخالفت و تهدیدهای شفاهی را برای طالبان ابراز کردند. نکته مهم این است که مخالفت با یک رویداد یک چیز است و نداشتن سیاست در مورد آن یک موضوع دیگر است. اکنون اروپا در چنین وضعیتی قرار دارد.
مسکو و پکن نیز آگاهی خود را از رویکرد خود با طالبان افزایش داده اند. این حزب ، مانند احزاب سیاسی غربی ، همچنان از تصورات طالبان اجتناب کرد و این کار را با شرایطی که طالبان قبلاً وعده داده بودند ، به تعویق انداخت. بنابراین ، از سوی دیگر ، مسکو و پکن درگیر مبادلات فعال با طالبان هستند. از سوی دیگر ، آنها دیگر به رقبای غربی خود آسیبی نمی رسانند.
آینده افغانستان همچنان یک راز است. رقابت درون طالبان آینده القاعده و جنبش داعش در افغانستان مقاومت مدنی و نظامی مردم این کشور در برابر حکومت طالبان. توانایی طالبان برای تشکیل یک دولت مستقر ، توانایی جامعه بین المللی برای مقابله با وضعیت افغانستان و سرانجام روند عملکرد سایر همسایگان کشور متغیرهایی است که هریک پتانسیل تأثیرگذاری بر توسعه آینده را دارند. تا کنون طالبان چترهای خود را به افغانستان باز کرده اند و قدرت های شرقی و غربی هنوز رفتارهای بد و بد پلیس را به طالبان نشان می دهند.