نماد سایت مجله آنلاین

«کتاب‌کشی» برای نان یا فرهنگ‌سازی؟

«کتاب‌کشی» برای نان یا فرهنگ‌سازی؟

شلوغی قطار را در کنار می‌زند و خودش و چمدان کتاب‌هایش را در داخل می‌کشد.

هر کس به او و کتابهایش توجه می کند. افرادی که در دنیای داخل موبایل هایشان غرق شده اند و به قول فروغ فرخزاد، نجات می دهند در گور خفته است. و ماندگارت رقن رژلب ‌ها غافل رون.

هدفش فروش کتاب نیست و فقط می‌خواهد قدمی در فرهنگ‌سازی بردارد و ساعت‌هایی که حجم کاری‌اش کم می‌شود، مابقی روزش را زیر زمین می‌گذراند و کتاب می‌فروشد. شغل اصلی‌اش چیز دیگری است.

آنقدر فریاد زده و درباره کتابها و نویسنده ها صحبت کرده که صدایش خشک پیدا کرده است: «مطالعه مردم کشورمون خیلی ضعیفه. فقط اونایی که کتابخون هستن، کتابا رو میشناسن و خیلیا نه نویسنده میشناسن و نه کتاب. مي

اینها را یکی از کتابهای دستفروش در متروی تهران میگوید: «خانوما اونقدری که لوازم آرایش براش مهمه میخره، خرید کتاب براشون مهم نیست چون فکر میکنم اون لوازم آرایش قشنگشون میکنه اما کتاب چی؟ کمتر کسق به فکر ساختن ذهن و درون قه.»

حوصله حرف زدن ندارد: «حرف من چه فایده دارد؟ چی بگم؟ اصلاً به درد کی میخوره؟» من هر روز بتونم نظر یه آدمو حتی به یه کتاب جلب کنم مثل کارمو انجام دادم و همین برام بسه. ب0054 فته. فره نگسازق باقد ذره ذره انجام بقه ».

این روزها دستفروش‌هایی که کوله‌پشتی‌ها و چمدان‌های کتاب را دنبال می‌کنند، زیاد شده‌اند. قبلاً این شغل مردانه بود و در کنار خیابان بساط می‌کردند، اما حالا کتاب‌های زنی که با جثه‌های کوچک‌شان جلدهای کتاب را با خود جابه‌جا می‌کنند، زیاد کرده‌اند. اقن راه نان قان رادر مق‌آورد و چگونه

هر روز عصری است که هر روز صبح کم می‌شود بساطش را در گوشه‌ای از پیاده‌روی پهن می‌کند وها را روی میز یا زمین می‌چینند.

دو سالی می‌شود کتاب می‌فروشد: «فقط به خاطر پولش کتاب نمی‌فروشم». بیشتر هم کتابای انگیزشی می‌کنم و همون کتابا رو به مردم معرفی می‌کنم. انتشارات‌ها هم تو این کارم بی‌تاثیر نبودن و بهم کتاب امانی می‌دادن تا بفروشم، وگرنه که چیزای دیگه‌ای هم برای فروش بود اما این کارو واقعا دوست دارم.»

همان طور که درباره کارش صحبت می‌کند با مشتری‌های همیشگی‌اش که از کنار بساط اورد می‌شوند، سلام و احوالپرسی هم می‌کند: «مردم بیشتر دنبال کتاب‌های روانشناسی از نوع انگیزشی‌ها. بارها دیدم جوونایی که اومدن کنارم نشستن، سیگار روشن کردن، خب منم مادرم، دلم می‌سوزه، حتی اشکم هم دراوومده و باهاشون شروع کردم به حرف زدن، بهشون کتاب هدیه دادم، میدونی؟ بخونن بلکه بهشون یه کمکی بشه، یکی دو مورد پیش اومده که وقتی اون کتابو خونده بازم گفته یه دیگه بهم بده.این روزا سر تو گوشیه مخصوصا جوونا، خب این اتفاق خوبی نیست صحبت رو باز می‌کنم متوجه میشم اصلا تا حالا کتاب نخوندن و خودم برای شروع یه کتاب بهشون معرفی میکنم که بازم میگم. *

نگاهی به کتاب‌هایی که برای فروش چیده می‌کنم و چشمم به «عقاید یک دلقک» نوشته هانریش بل، «شازده کوچولو» نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری و «چشم دل بگشا» نوشته کاترین پاندر می‌افتد. چهار اثر از فلورانس اسکاول شین» پرفروش‌ترین‌هایش هستند و به مجله آنلاین می‌گوید: «تقریبا مردم هر روز سراغ این کتابا رو می‌گیرند یا سفارش میدن که براشون بیارم.»

او کارش را با کمترین سرمایه و چیزی حدود دو میلیون تومان شروع کرده و حالا هم 80 درصد مشتری‌هایش زن و بقیه مردند. منم همون کتابا رو با قیمت پایین می‌فروشم یا هدیه میدم.همیشه آرزو داشتم بتونم یه مغازه بگیرم تا نشم روز با خودم هر کتاب بکشم. دیگر مجبورم نشم هر روز با خودم بارم و بیارم قبلنا مجبور شدم هر روز ۷۰ تا کتابو با خودم ببرم و بیارم و شبا از زانودرد و کمردرد خوابم نمی‌برد. اما من فکر می کنم می کنم کارم درسته و سعی می کنم برای مردم مزاحمت ایجاد نکنم. همکارق مقکنن و چند باری |

طبق آمار آخرین مربوط به سرانه مطالعه شد که شهریورماه ۱۴۰۰ از سوی مرکز آمار ایران اعلام شد، در سال ۱۳۹۹ مطالعه تعداد ۱۵ ساله و بیشتر باسواد در ماه متوسط ​​۸ ساعت و ۱۸ دقیقه انجام شد که به عبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ دقیقه در ماه‌های متوسط ​​بود. روز بوده است.از این مقدار ۶ ساعت و ۳۲ دقیقه سرانه مطالعه کتاب غیردرسی، ۱ ساعت و ۲۳ دقیقه مطالعه سرانه روزنامه و ۲۳ دقیقه سرانه مطالعه نشریات بوده است.

اطلاعات پ0064ام

خروج از نسخه موبایل